به گزارش خبرگزاری مهر، بیستوسومین نشست از سلسلهنشستهای زبانشناخت با عنوان زبانشناسی بالینی؛ ارزیابیهای زبانیشناختی، توسط دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری با حضور دکتر امیر احمدی زبانشناس و مدرس دانشگاه در سالن طاهره صفارزاده حوزه هنری برگزار شد.
در ابتدای این نشست دکتر احمدی گفت: انجام خواندن، شنیدن، نوشتن و صحبتکردن در زندگی روزمره و مدامبودن آنها نشاندهندۀ این است که مدام با زبان و با آن درگیریم و هویتمان به آن گره میخورد. بنابراین، اگر ندانیم این زبان چیست و از آن به خوبی استفاده نکنیم و به دلایلی در بخشهایی از زبان آسیبی وجود داشته باشد، در تعاملات اجتماعیمان دچار خطا میشویم. در زبانشناسی بالینی ضمن شناخت چیستی زبان، نقصانهای احتمالی افراد را در زبان بررسی میکنیم و سعی میکنیم دریابیم چه آسیبهایی ممکن است افراد را در حیطۀ زبان تهدید کند.
وی ادامه داد: زبانشناسی به دو بعد خرد و کلان تقسیم میشود. در زبانشناسی خرد با مباحث آوا و معنی و ساختار صرفی و نحوی مواجهیم ولی در زبانشناسی کلان به ارتباط زبانشناسی با سایر علوم میپردازیم که میانرشتهایها پدید میآید. بهعنوان مثال، در حوزۀ گفتار، زبانشناسی با گفتاردرمانی کنار هم قرار میگیرند و زبانشناسی بالینی شکل میگیرد. گفتاردرمانگرها همیشه یک زبانشناس کنار خود دارند؛ چون آسیبهایی مثل اختلال در فن روایی وجود دارد که برای فهم و درمان آن به حضور زبانشناس نیاز است. بنابراین، در تعریفی ساده میتوان زبانشناسی بالینی را زیرشاخهای از زبانشناسی کاربردی دانست.
این پژوهشگر زبانشناسی افزود: کار زبانشناسی بالینی توصیف، تحلیل و درمان ناتوانیهای زبانی است. در این حوزه، بیشتر از نظریههای عمده زبانی برای شناسایی آسیبهایی که بُعد زبانی دارند، استفاده میشود. آسیبهای زبانی از آسیبهای گفتاری مجزا است. آسیبشناسی زبانی روی همان زبانشناسی خرد یعنی صرف و نحو و آوا و معنی و… سوار میشود؛ ولی در بعد گفتاری روی تولید، انتقال معنای ذهنی بهطرف مقابل و درک شنونده از گفتار دیگری و دادن بازخورد به آن تأکید میشود. در بعد زبانی هم بحث انتخاب درست واژهها و استفاده از نحو خاصی پیش میآید.
امیر احمدی گفت: چهار آسیب در مبحث برقراری ارتباط بهعنوان اولین کارکرد زبان وجود دارد. یکی روانی گفتار است که آیا شفافیت و گویایی در گفتار داریم یا نه. دوم بحث آسیبشناسی شنیداری است که اگر خوب نشنویم خوب نمیتوانیم ارتباط برقرار کنیم. سومی صوت است که در آن دستگاه گفتاری یعنی حفرۀ دهانی دارای اختلال است و در تلفظ کلمهها اختلالی هست و آسیب چهارم ارتباطات غیرکلامی است که اولین بحث آن استفاده از زبان بدن است. آیا میتوانیم از حرکات دست و چهره در انتقال کلام درست استفاده کنیم؟ آیا میتوانیم ناراحتی و خشممان را با تن صدا و حرکات چشم و ابرو نشان دهیم؟
وی ادامه داد: آسیبشناسی رشدی زبانی با عنوان DLD اختلال در حوزههای واژگان، اصوات، یادگیری و حافظه، بعد اجتماعی زبان، گفتمان و جملات است. در این حوزه، با آسیبهایی مثلاً استفادۀ نادرست از واژه، استفادۀ ناصحیح از یک واژه در جای خود مثل استفاده نا به جا از کلمههای تابو، درک نادرست از معنای کلمات و به خاطر سپردن آنها، ناتوانی در یادآوری کلمه در حوزۀ گفتاری یا نوشتاری و با گنجینه و دایرۀ واژگانی اندک مواجهیم و برای تمام این موارد آزمونها و هنجار کشوری و جهانی داریم.
دکتر احمدی افزود: اختلال مهم دیگر اختلال در اندامهای گفتاری در بیان و تلفظ یک آواست. اگر یک آوا درست تولید نشود، باعث ایجاد اختلال در ارتباط میشود. در حوزۀ گفتمان با اختلال در ارائۀ منطقی مطالب و درخواستها مواجهیم. در این زمینه کودک در بیان درخواستها و نقد و ابراز خود از لحاظ زبانی مشکل دارد و بنابراین نمیتواند خودش را ابراز کند و اگر این اختلال در او شناسایی و درمان نشود، این کودک با همین مشکل بزرگ میشود و نقشهای اجتماعی میگیرد و در هر نقشی که قرار گیرد معضلات فردی و اجتماعی برایش پیش میآید.
وی گفت: در یک کلاس ۳۰ نفره، حداقل ۲ نفر DLD دارند. آموزشوپرورش ایران هم اعلام کرده است که در ابتدای مهر حدود ۱میلیون و ۷۰۰ هزار کودک به مدرسه میروند و اگر این عدد را بر ۳۰، تعداد دانشآموزان هر کلاس، تقسیم کنیم، ۵۵ هزار کلاس میشود. اگر عدد ۲ نفر را برای ایران هم فرض بگیریم و اگر این ۵۵ هزار کلاس را ضرب در ۲ کنیم، به طور میانگین هر سال ۱۱۰ هزار کودک DLD داریم. البته این آمار آمریکاست و ما هنوز پژوهش میدانی دقیقی نکردهایم و شاید این عدد ۲ یا ۳ یا بیشتر یا کمتر باشد. البته نمیخواهم موضوع را بحرانی جلوه دهم. من خوشحالم که وزیر کنونی آموزشوپرورش فردی زبانشناس است و استاد من بوده و مطلعم که این مسائل را بهتر از من میداند؛ ولی باید این مسائل را بهعنوان یک زبانشناس در دستور کار خودش قرار دهد نه بهعنوان وزیر آموزشوپرورش.
احمدی گفت: این اختلال با انواعی که دارد در سوادآموزی، یادگیری، دوستیابی و روابط عاطفی تأثیر میگذارد. این اختلال را اگر از بعد فردی ببینیم و نه اجتماعی، فرد از لحاظ عاطفی نمیتواند کلمهها و واژههای مناسبی را انتخاب کند و به طرف مقابلش بگوید. در دوستی قادر به برقراری ارتباط نیست. مثلاً میگویند فلانی زبانش نیش دارد و گمان میکنند این فقط اختلالی عاطفی است. کسی که زبانش تند است، شاید یک DLD بوده است. این اختلال زبانی فقط منحصر به کودکان نیست؛ ولی اگر کودک مبتلا به این اختلال به موقع شناسایی نشود، در سنین و ابعاد مختلف زندگی خودش و در هر نقش اجتماعیاش آسیبهایی برای خود و جامعه ایجاد میکند.
وی ادامه داد: افراد دارای این اختلال، شوخی را بهعنوان یک بازی زبانی نمیتوانند تشخیص دهند و خیلی اوقات همین ضعف سبب تنش میشود و حتی ممکن است قتلی هم اتفاق بیفتد. گاهی این افراد برای پذیرفتهشدن حرفشان، مدام قسم میخورند یا اینکه صدای خود را بالا میبرند یا فقط فحش و ناسزا میگویند. این قبیل رفتارها، آسیبهایی زبانی است که فرد قادر به استفاده از ابزارهای زبانی نیست.
این استاد دانشگاه افزود: ما با انواع بیماریها در جامعه مواجهیم که ممکن است منشأ رشدی داشته باشند؛ مثل بیماریهای عصبی، ارثی مادرزادی، روانی، متابولیکی و عضلاتی اسکلتی یا حنجره. تغذیۀ نامناسب و مواد شیمیایی روی مغز تأثیر میگذارد و مغز هم مسلماً روی زبان تأثیر خودش را میگذارد. اینجاست که زبانشناسی بالینی حلقهای میان روانشناس، گفتاردرمانگر، زبانشناس و متخصص مغز و اعصاب است و همه با این قضیه درگیرند. به همین خاطر وقتی منشأ و ریشۀ آسیبی شناخته میشود، از همۀ این متخصصان برای درمان به همکاری دعوت میشود.
احمدی گفت: اکنون متنهای بلند و پیامکهایی با واژههای زیاد کمتر خوانده میشود و کتابهای مدرسه پیوسته دارد فشرده و کوتاهتر میشود. یعنی این قضیه دارد روی عادت زبانی تأثیر میگذارد و فرد خلاصهشده صحبت میکند و دوست دارد خلاصه بشنود و حوصلۀ بحث ندارد و کودکان با این شرایط در آینده اهل گفتوگو نمیشوند.
در ادامه این نشست این پژوهشگر حوزۀ زبانشناسی بالینی افزود: زبان مادهای آزمایشی است که به ما نشان میدهد که در مغز چه خبر است. یعنی کودک تولیداتی زبانی دارد و اگر این تولیدات زبانی تحلیل شوند، دارند از مغز فرد خبر میدهند و بهترین نمونۀ آزمایشیاند که نشاندهندۀ وضعیت دستگاه شناختی فرد هستند. هر آزمون هم یک بخش از قوۀ شناختی فرد را بررسی میکند و با انجام آزمونهای مختلف بخشهای مختلف دستگاه شناختی را ارزیابی میکنند و به همین خاطر میگوئیم این فرایند، فرایندی زبانیشناختی است؛ چون از طریق زبان داریم به دستگاه شناخت دسترسی پیدا میکنیم. آموزشوپرورش یکی از سازمانهایی است که باید از این آزمونها برای غربالگری زبانی کودکان در بدو ورود به مدرسه و برای دورۀ آموزش عمومی استفاده کند.
وی ادامه داد: در ایران این غربالگری انجام نمیشود تا بدانیم سن زبانی با سن تقویمی منطبق هست یا نه؟ آیا این کودک که وارد دورۀ سوادآموزی میشود، از اختلالات و آسیبهای زبان رنج میبرد یانه؟ برای استخدام نیروی انسانی توسط شرکتها یا سازمانها، میتوان از این آزمونها استفاده کرد. بهعنوان مثال شرکت گوگل برای استخدام یک طراح گرافیک مدرک تحصیلی را در نظر نمیگیرد، بلکه روی توانایی حل مسئله، انجام کارگروهی و خلاقیت تأکید میکند. در ایران فقط مهارتهای سخت را میسنجیم و دنبال رزومه و مدرک هستیم و از مهارت نرم که محورش فقط زبان است، سخنی در میان نیست. در کار گروهی، بر چگونگی استفاده از قوۀ زبانی تکیه میشود. به عنوان مثال، فرد چگونه نظر مخالف همکارش را تعدیل میکند و بعد نظر خود را به او انتقال میدهد. بنابراین، ضروری است که در استخدام و انتخاب افراد از آنها آزمون توانمندیهای زبانی گرفت.
این استاد دانشگاه گفت: در این حوزه هم برای بهکارگیری شغلهای محوری، که قرار است هدایت مجموعهای نظامی را برعهده بگیرد، باید آن فرد از لحاظ قوۀ زبانی بررسی شود تا اگر بحرانی به وجود آمد، بتواند آن بحران را با کلمات و واژهها طوری به زیرمجموعهاش منتقل کند که آن مجموعه در ابتدا بحران را درک کند و سپس اوامر فرمانده خود را خوب اجرا و بعد هم واکنش لازم را در اینخصوص بروز دهد.
وی افزود: زبان فارسی زبان علم است، ولی آیا کتابهای ما به زبان علمی نوشته شده یا نه؟ اکثر کتابهای داستان ما ترجمه است؛ ولی این ترجمهها بدون در نظرگرفتن بافت فرهنگ ایرانی و بیتوجه به قوۀ شناختی کودک ایرانی ترجمه شده است. کسی که خالق متن است، مثل نویسنده یا مترجم یا مؤلف، باید به مسائل زبانی آگاه باشد. ولی از طرف دیگر، یک کودک دارد آن متن را میخواند. آیا این کودک مشکل زبانی دارد یا نه؟ پس هر دو طیف باید به مسائل زبانی آگاه باشند. ما در اینجا باید از آن کودک، آزمون زبانی بگیریم تا بدانیم آیا از لحاظ زبانی در موقعیت صحیحی قرار گرفته است یا نه. دیگر اینکه آیا تولید کنندۀ آن متن به جنبههای زبانی آگاهی و اشراف کامل دارد؟ به همین سبب در برخی کشورهای توسعهیافته کتابهایی که برای کودکان نوشته میشود، حتماً با همکاری مشاور عصبشناس، مشاور روانشناس و مشاور زبانشناس نوشته میشود. اگر کودک مسئلهای زبانی داشته باشد، در اولین ورودی اطلاعات دچار مشکل میشود. دیگر برایش فرقی نمیکند که با چه کتابی سروکار دارد؛ ریاضی است یا دینی یا علوم. چون اولین داده، زبان است و این بسیار مهم است.
احمدی گفت: حداقل باید پدران و مادران از این بیماریهای زبانی آگاه باشند. حالا نمیدانم متولی این قضایا کیست؟ و چه کسی باید این مسائل را به گوش مخاطب برساند؟ تازه این فقط بعد آگاهیبخشی آن است و شناسایی و درمانش هم بعد دیگری از قضیه است. ما داریم با زبان زندگی میکنیم و اگر مشکل داشته باشد، بخش اعظمی از زندگی ما فلج میشود.
این زبانشناس ادامه داد: نباید فقط به بعد شناسایی اختلال زبانی نگاه کنیم. بحث پیکرۀ زبانی هم بسیار مهم است. اکنون بزرگترین پیکرۀ زبانی گفتار کودک با عنوان «چایمز» در انگلستان در دسترس است که مبنای تولید محتوای آموزشی برای کودکان است. کارتون، فیلم، بازی، کتاب داستان و هرآنچه مربوط به کودک است، بر اساس این پیکره تولید میشود. ما هم اولین پیکرۀ کودک فارسیزبان را داریم که گفتارهای ۱۲۰۰ کودک فارسیزبان را در آن آوردهایم و به کار پژوهشگران حوزۀ زبان و نویسندگان و هرکسی میآید که میخواهد برای کودکان محتوا تولید کند. فقط هم بحث واژه نیست بلکه ساختار هم مهم است. به عنوان مثال اگر کسی بخواهد داستانهای شاهنامه را سادهسازی کند، این پیکره به او در اینخصوص کمک میکند. به نویسندگان هم کمک میکند که بدانند از چه کلمات و جملاتی استفاده کنند. این سامانه که طراحی کردهایم فقط برای کودک نیست، بلکه هرکس که زبان گفتاری دارد، میتواند در این سامانه تحلیل شود و میتواند به مرور پیکره زبان فارسی شود؛ ولی ما فقط در حوزۀ کودک کار میکنیم و قصد انجام مسئولیت اجتماعیمان را داریم.
نظر شما